loading...
شهر خنده
sodabeh بازدید : 3 سه شنبه 16 مهر 1392 نظرات (0)
خیلی چرا ها تو ذهنمه که جواب نداره.....

خیلی دلهره دارم از حال الانت و حال دیشبت که نخواستی کنارت باشم

می دونم نمی خوای ناراحتم کنی با دیدن حالت ولی محسن اینجور بیشتر داغون می شم که الان چی شدی و چی میکنی

ساعت ۳ صبح که صداتو شنیدم اون وقت تونستم یکمی راحت چشامو ببندم و آروم شم

ولی خیلی به هم میریزم از حالتت از عصبانیتت

محسن خواهش بهش فکر نکن می دونم نمی تونی حداقل همه چی رو بهم بگو

کنارتم بخدا تنهات نمی زارم محسن نمی خوام دردات برا خودت باشه من هستم پا به پات ... دوش تا دوش همه غمهات

می خوامت آقایی همه چیتو قبول کردم و دارم برا همیشه پس باهام حرف بزن با خود خوری چیزی درست نمی شه

می بوسمت عشقم


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 141
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 21
  • آی پی دیروز : 48
  • بازدید امروز : 95
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 96
  • بازدید ماه : 149
  • بازدید سال : 160
  • بازدید کلی : 1,910